جدول جو
جدول جو

معنی زاده سگ - جستجوی لغت در جدول جو

زاده سگ
(دَ / دِ یِ سَ)
فرزند سگ. بچه سگ و بجای دشنام آید:
هر زمان از نفغ تو ای زادۀ سگ بترکم
تا شنیدم من که از من می نهی شعرو نوا.
عسجدی (دیوان چ طاهری ص 14)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاده سنگ
تصویر پاده سنگ
تخماق، کلوخ کوب
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ یِ سَ)
جند بیدستر. (از ناظم الاطباء). خزمیان. فاجشه. هزو گند. رجوع به جندبیدستر شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ سَ)
کلوخ کوب. تخماق:
مرا مقابل خصمان خویشتن بینی
چو پاده سنگ بر سنگ و تل به پیش مغاک.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ سَ)
کنایه از کسی است که زیاده بر حالت خود معتقد خود باشد و کاری و مهمی را که از عهدۀ آن برنتواند آمد پیش گیردو به انجام نرساند. (برهان) (از ناظم الاطباء). کسی که از اندازۀ خود پا بیرون نهد و بیشتر معتقد خود باشد. (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از غیاث). سرکش و مغرور و خودپسند. (غیاث) (ناظم الاطباء) :
چه شد ار دشمنت زیاده سر است
ذوالفقار تو هم دو سر دارد.
اشرف (از آنندراج).
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ سَ)
سگ ضعیف و لاغر و نزار:
لاشه سگ بس تلاش برد بکار
لاشه افکند عاقبت به کنار.
علی اکبر دهخدا
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ سَ)
سگ ماده. ماده سگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاده سنگ
تصویر پاده سنگ
کلوخ کوب تخماق
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه از کسی است که زیاده بر حالت خود معتقد باشد و کاری و مهمی را که از عهده آن بر نتواند آمد پیش گیرد و به انجام نرساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاشه سگ
تصویر لاشه سگ
سگ لاغر و نزار
فرهنگ لغت هوشیار